-
برف
یکشنبه 10 بهمن 1395 21:38
اونقدر که میزان بارش ها کم شده اند که امشب بعد اینکه یک دفعه برف و بارون رعد برق و باد همه با هم دقیقا همه باهم قاطی در آسمان شهر رویت شد همه به نوعی ذوق کرده اند و جشن گرفته اند... انگار نه انگار که اصلا زمستان یعنی بارش.... من دلم لک زده است برای برف بازی برای آدم برفی ساختن برای گلوله های برفی که به سر و صورتت...
-
کیفیت مهم است یا کمیت؟
دوشنبه 4 بهمن 1395 22:53
گاهی وسوسه می شوم دریابم ۲۰ سال دیگر چه چیزهایی دغدغه ذهن و زندگی ام است شاید خیلی مهم نباشد آنقدر ها که دراین سن و سال برای کارها و دغدغه هایی وقتم را انرژی و بودنم را خرج می کنم همانگونه که با یک مقایسه ده سال پیش با اکنونم می فهمم گاهی انجام خیلی از کارها و نگرانی ها و تنش هایم انقدرها هم مهم نبوده اند و می توانسته...
-
مملکت درون
یکشنبه 3 بهمن 1395 19:25
تشکیل ستاد مدیریت بحران نه تنها در یک مملکت بلکه در درون هر فردی نیز برای استقرار سلامت روان ضرورتی اجتناب ناپذیر است اما کاش تیم حمایت روانی هم در منزل هایمان همیشه آماده خدمت باشند!! و رفتارها قضاوت نشوند
-
استرس شروع
چهارشنبه 22 دی 1395 12:51
استرس شدیدی دارم هم به خاطر نتایج جلسه قبلم که به این رسید : برای من معنای اقتدار چیه و دادن یک حق انتخاب کوچولو از نظرم شکستن این اقتداره همیشه باید اجبار باشه که بتونی آروم بشی و هم به خاطر این شروع جدیده کاریه ...به طور عجیبی از رو به رو شدن با همکاران خجالت می کشم جالب ترش اینه که با همین همکاران قبلا صمیمی تر...
-
حفره سیاه
سهشنبه 21 دی 1395 19:42
فیلم کوتاهی را دیدم با نام حفره سیاه سخت به فکر فرو رفته ام ... راستی ما آدم ها اگر اسکن مغزیمان همه تفکرات درونمان را نمایش دهد چه خواهد شد ؟ چه خواهیم دید اصلا؟ چیزی شبیه گوی اسرار هری پاتر... ما چطور و کجا و برای به دست آوردن چه چیز و با چه قیمتی در دام این چاله خواهیم افتاد؟ بیرون آمدن از این حفره ها و دام ها...
-
دنیای قر و قاطی .... کلمات درهم و حس های گیج
پنجشنبه 16 دی 1395 20:38
همه اتفاقات این ده روز گذشته ... خوب یا بد... سخت یا آسان.... آرامش یا اضطراب دریافت حکم عضویت کمیته فرعی آموزش کارکنان! ... خوشحالی دست یافتن زود هنگام آرزویی که تحققش را حداقل دوسال دیگر می دانستم و دریافت دعوت نامه شرکت در اولین جلسه به صورت رسمی روزهای خطرناک ادامه تلاش های جابه جایی ... معرفی نیروی جایگزین من به...
-
به دنبال یک نفر که نیست....
یکشنبه 12 دی 1395 20:24
وقتی دلت می خواهد یکی باشد که با او حرف بزنی و فقط آرامت کند وقتی دلت می خواهد او که حرف می زند دلت نلرزد نگوید مقصری یا ایمانت را قوی تر کن یا توبیخت کند برای کارهای نکرده نپرسد چرا... نخواهد همیشه خوب زندگی باشی... بفهمد که حتی یک دلداری ساده یک دعایت می کنم ساده و بی ریا.... یک درست میشه ناراحت نباش بفهمد جایگاه یک...
-
دوره های مصوب آموزش کارکنان
پنجشنبه 9 دی 1395 19:30
در هر سازمانی بسته به معیارها و ضوابط سازمانی مصوب، کارمنان به طور سالانه دوره هایی را قالب آموزش های ضمن خدمت می گذرانند که این دوره ها در کمیته های اصلی و فرعی آن سازمان و در خوشبینانه ترین حالت بعد از نیازسنجی واقعی ، مشخص و تصویب می شوند. در هر حال به اینکه فرایندها چقدر واقعی طی میشوند و کمیته تصمیم گیری هر...
-
احساسی ناب تر از خودت
سهشنبه 7 دی 1395 21:39
دچار شده ام دچار یک تعارض احساسی در سر سه راهی شادی و ترس و اضطراب در عین حال این تغییرات پر از حسهای خوبند که باورشان هنوز هم در پستوی خاک گرفته و کهنه ذهنم نمی گنجند ترسها واقعیند شادی ها نیز نشانگان تغییرات هم... گفتمان درونی ام شادند لذتها در نظرم عمیقند و شاید اولین باری است که اینگونه اند و این نیز تجربه ای بکر...
-
گپی با درون خودم
شنبه 27 آذر 1395 19:45
دلم فیلم می خواهد فیلم و سریال دیدن... چیزی که مدتهاست اصلا تجربه اش نکرده ام ...... ماههاست حتی تلویزیون هم ندیده ام هربار هم که اراده می کنم بنشینم و تماشایش کنم خدارو شکر چیز قابل دیدنی نمی یابی! دلم بی خیالی مطلق می خواهد... جذابیت های جدید و تجربه های جدید و انگیزه های ناب... گاهی فکر می کنم موجودی یک بعدی شده ام...
-
گام مقدماتی رساله
سهشنبه 23 آذر 1395 20:15
بالاخره بعد کش و قوس های فراوان موضوع رساله ام رو فرستادم برای تایید در شورای دانشکده البته جلسه شورا فردا قراره تشکیل بشه و اینکه هیچی معلوم نیست چون استاد راهنمای انتخابی منم احتمال داره رای نیاره برای راهنمابودن با اوصافی که شده استاد مدعو یک دانشگاه دیگه... همه چی کلا رو هواست موضوع و حتی استاد راهنما.... تازه به...
-
دوستانه ها
دوشنبه 22 آذر 1395 11:25
چند روزه حالم خوب نیست تا بالاخره تونستم امروز یک کم اونم یک کم حالمو خوب کنم بعد دوستم اومده می گه حالت بهتره میگم اره خوبم میگه من امروز ارایش نکردم اومدم سرکار! گفتم خب یعنی چی ؟ چرا؟ میگه از دست تو آرایش نکردم!!! گفتم جان؟!! آرایش تو اونوقت به من چه ربطی داشت ؟ میگه ؛ خب حالم گرفته بود حوصله نداشتم به خاطر تو!!!...
-
اندرحواشی زندگی....
چهارشنبه 17 آذر 1395 11:23
تغییرات عجیبی را تجربه میکنم بیشتر این نوع تغییرات را، از نوع عکس العمل و رفتار متفاوت اطرافیان متوجه میشم و من با درک این نوع تغییرات ناخوداگاه شوکه میشوم می ترسم و به دنیایی از علامت سوال روبه رو می شوم که چرا اینگونه حرف زدم رفتار کردم یا طرف مقابل چرا اینجوری کرد؟ مگه من چکار کردم؟ هنوز هم نمی دانم و نمی توانم...
-
من و خودکارامدی !
چهارشنبه 17 آذر 1395 11:14
جلسه دوم کلاس خودکارامدی که به عنوان فراگیر شرکت کرده بودم باز هم با تاخیر ۴۵ دقیقه ای ساعت ۱۲:۴۵ شروع شد و راس ۱۳:۳۰ دقیقه تموم شد! یعنی کلاسی که قرار بود ۱۵-۱۲ حداقل تایمش باشه فقط ۴۵ دقیقه بود این جلسه هم! و من در اخرین لحظاتی که همکاران در حال ترک کلاس بودن با توجه به اینکه من برنامه خودمو واقعا تا ۴ به دلیل این...
-
من به عنوان فراگیر دوره خودکارامدی
چهارشنبه 17 آذر 1395 11:10
جلسه اول دوره خودکارامدی به جای ساعت 12 با نیم ساعت تاخیر ساعت12:30 شروع شد مدرس پیشنهاد دهنده اصلی دوره!! بعد از مانور دادن بر روی اینکه من مدرس دانشگاهم و 10 سال سابقه تدریس دارم ! جو کلاس را به دست گرفت بعد از هر بیست دقیقه برای خودش یک تایم استراحت داشت یک استراحت 10 دقیقه ای ! به بهانه های مختلف ... هماهنگ کرد...
-
غر زدنهای درونم
دوشنبه 15 آذر 1395 14:48
دلم یک ارامش عمیق میخواد دلم یک گوش و یک دل همراه که بی دغدغه حرف بزنم ساعتها بدون مرز یک حضور گرم که همه جوره اعتماد کنم و از این همه بی اعتمادی بگریزم یک جای دنج یک اغوش ارام و یک دل مملو از محبت و یک شانه بسان صلابت کوه استوار یک نفر که هیچ کس نیست و هیچ وقت نیست از آن یک نفرها می خواهم از آنها که هنوز افریده نشده...
-
یک حس و یک تجربه
یکشنبه 14 آذر 1395 09:39
با فرایندهای نوسازی و رنگ و نقاشی دانشکده الان چند روزیه که جایی برای نشستن هم ندارم خب همه میز و دم و دستگاه ها رو جمع کردن که رنگ و نقاشی بشه دیوارها... نمی دونم چکاریه به خودمونم حداقل ماموریتم نمی دن بریم تو خونه بشینیم الکی میگردیم فقط دیگه امروز تصمیم گرفتم برم اموزش دانشکده همونجا پلاس بشم هم جلو چشم این...
-
خودکارآمدی اینبار در جایگاه فراگیر دوره
شنبه 13 آذر 1395 18:06
بعد از برگزاری دوره خودکارآمدی توسط من ماجراها و حواشی بسیار بود البته حواشی های غیر قابل کنترل اما یکی از این حواشی مربوط می شود به برگزاری دوباره دوره با فاصله خیلی کم توسط یکی از مدرسین دیگر دانشکده و قسمت عجیب تر ماجرا این بود که نام من جزء فراگیران کلاس ثبت شده بود و در نتیجه منم باید در کلاس مذکور شرکت میکردم!...
-
یک سوال
چهارشنبه 3 آذر 1395 10:34
این سوال بدجور ذهنمو درگیر کرده میشه جواب بدید؟ یعنی هر چی به ذهنتون می رسه بگین چی میشه ادمها یک رابطه رو قطع میکنن دقیقا کجاها این اتفاق شاید بیافته؟ منظورم همه جور رابطه است رابطه دوتا دوست دوتا همکار، مدیر و کارمند، زن و شوهر و... اگه مثال بزنید ممنون میشم یا ادمها توی ارتباطاتشون چی به دست میارن که نمی خوان قطع...
-
قلقلک- غلغلک
دوشنبه 1 آذر 1395 12:28
دوست دارم بنویسم فقط دوست دارم بنویسم یعنی حس نوشتن درونم می جوشد اما وقتی نمی دانی از چه می خواهی بنویسی یا حتی چه چیز را و در چه قالب دوست داری بنویسی بیشتر گیج میزنی در بین آدمهای اطرافت ذهنم پر است از تحلیل وقایع روزانه ممتد اما باز هم دوست دارم بنویسم از چیزی که نمی دانم چیست نوشتن آرامم می کند مگر نا آرامم ؟...
-
آخرین جلسه تدریس این دوره
پنجشنبه 27 آبان 1395 18:42
خداروشکر اخرین جلسه تدریس این دوره ام هم فراتر از ذهنیت خودم خوب بود تازه کشف کردم چقدر خوب از عهده هدایت بحث ها بر میام خخخخ اما جلسه این هفته یک چالش جسمی هم داشت به شدت سرماخورده بودم و با حالتی شبیه تب و لرز و سرفه شدید سه ساعت کلاس رو برگزار کردم ! یعنی در این حد صدام در نمی اومد به سختی حتی نفس می کشیدم اما کل...
-
آتش خشم
دوشنبه 24 آبان 1395 11:26
احساس بدی دارم از هر چه مرد و مذکر است متنفر شده ام از آدمهایی که فقط چشم هایشان یک جسم می بیند و غیر از آن هیچ را بر نمی تابد پر ازخشمم و پر از فریاد ......... پر از نگرانی و ترس خدایا به دادم برس می شود کمی فقط کمی آرامم کنی خدا؟
-
دومین تلاش تدریس
جمعه 21 آبان 1395 08:58
سال گذشته اولین استارت تقاضای تدریس در آموزش کارکنان را با ارائه درخواستم به صورت ایمیلی برای مسئول آموزش کارکنان دانشگاه زده بودم و بعد از اینکه تابستان امسال هم تقاضای تدریسم در دانشگاههای مختلف غیر انتفاعی و پیام نور و آزاد به نتیجه ای نرسید تنها راه باقی مانده من همین بخش آموزش کارکنان بود در نتیجه پیگیری هایم را...
-
موضوع پایان نامه
چهارشنبه 12 آبان 1395 18:49
انتخاب موضوع پایان نامه واقعا سخته چون از یک طرف باید عمرت رو بزاری پس باید علاقمندباشی برای رسیدن به پاسخ سوالات و فرضیه های پژوهشت و هم خب اگر کاربردی بودن نتایج هم مدنظرت باشه همگام با علم روزبودن و تکراری نبودن و.... دیگه کار سخت تر هم میشه حالا این سختی ها به کنار روال های اداری و دستورالعمل های دانشکده ای واقعا...
-
قضایای استاد شدن....
یکشنبه 2 آبان 1395 20:09
شده ام استاد یعنی ورد زبان همکارا به شوخی و خنده شده استاد سلام استاد ....گاهی هم دکتر ... اصلا عادت ندارم به شنیدنش ...البته ممانعتی هم نمی کنم با خنده میگذرم بیشتر...........تکالیف کلاسی را برایم ایمیل میکنند و گاهی هم تماسی بابت نحوه انجامش دارند دوره ۲۰ و۲۷ آبان ماهم را که ۶ ساعت هم هست نمی دانم چه کنم مهارتهای...
-
تدریس
جمعه 30 مهر 1395 21:48
از عوارض دو وبلاگی اینه که دوست داری هر دوجا از یک ماجرا بنویسی گاهی.... البته خب غیر از عابر کلا خواننده هم ندارم فقط دیگه کلهم گاهی برخی اتفاقات خوب زندگی رو باید دوباره هم نوشت... http://www.myhappiness.blogfa.com
-
محرم است .......
دوشنبه 12 مهر 1395 23:18
محرم که می آید از درون مومن میشویم هر کاری را با محرم می سنجیم و حرمت نگهداشتنش حتی همانها که حرف از این می زنند که مارا با محرم و تسلیت و نذری دادن ها کاری نیست و از این دست حرف ها که اگر راست می گویی دلی را به دست بیارو .دستی گیر... همان ها هم در اعماق وجودشان به محرم معتقدند چرا که کسی را که برایش اهمیت نداشته باشد...
-
سوتی های خفن
چهارشنبه 7 مهر 1395 08:08
این اتفاق از بس خنده دار بود که خودم دیگه ملاحظه هیچ چی رو نکردم زدم زیر خنده اونم با این رئیس ما که معتقده خندیدنم گناه کبیره است و احتمالا با خودش میگه دختره خله از صبح با من کل انداخته حالام که ..... باقی ماجرا رو در این وبم بخونید.... شادیهای زندگی من
-
مسیر تغییر
سهشنبه 6 مهر 1395 19:13
در مسیر رسیدن به حد اعلای ظرفیت وجودی خودت شگفتی ها را همیشه تجربه می کنی اگر ثابت قدم باشی شوق رسیدن همراه با باور توانستن معجزه می آفریند معجزه درخشیدن در سکوی قهرمانی سخت است مسیر بسته به هر فرد و هر زمان و مکان دشوارست مسیر پیروزی از هزاران مرغ روایت عطار ۳۰ مرغ به قاف رسیدند و باقی به جاذبه های مسیر دلبستند پس جا...
-
دوگانه ای کاملا متضاد
یکشنبه 4 مهر 1395 19:14
الان احساسم دوگانه است و کاملا برخلاف جهت هم!! عصبانی و ناراحتم در حد انفجار از اینکه تلاشم برای جابه جایی شغلی به شکست انجامید و من تسلیم خشم مدیر شدم عصبانیت و دادی که مرا به عقب نشینی واداشت و انصراف از درخواستی که ماه ها پیگیرش بودم برای آرام کردن یک مدیر هرچند این نوع واکنش رفتارم حکایت تلخی است و خبر از...