-
برای خودم و تنها عابر این صفحه
دوشنبه 7 خرداد 1397 12:03
وقتی با نوشتن هم غریبه می شوی دیگر انگار تو را به یک جهان دیگر پرتاب کرده اند جهانی که حتی با خودت هم آنجا غریبه ای وقتی حتی انگشتان دستت هم از قلم و نوشتن و تایپ فراری اند یعنی باری عظیم درحال ویران کردن وجود توست برای منی که نوشتن همدم روزها و سالهای متمادی وجودم بوده ننوشتن و نتوانستن استرسی بزرگ تر دارد چون لغات...
-
عیدانه
سهشنبه 14 فروردین 1397 12:18
انقدر سوت و کور بود که درش را تخته کردم هیمنجا را میگویم همین خانه ساکت و بی مهمان را همینجا که نه صاحب خانه را حالیست برای نشستن و نگاشتن و نه مهیمان و رهگذری را میلی که به در بکوبد و شوق دیدار در دل ها تازه کند هنوز پا برجاست خانه اما صاحب خانه گوشه عزلت گزیده و نوای غربت سر داده لیک سروها هرگز نمی میرند و او...
-
حس های نگفته و نباید های شده
یکشنبه 26 آذر 1396 08:04
بقیه آدمهای کره خاکی را نمی دانم اما خودم را آنطور که می شناسم همیشه تنهایی عمیق را در تک تک سلولهای ذهنم تجربه کرده ام تنهایی و ترسی که ارتباط به من تزریق می کنه و نیاز شدیدی که به داشتن یک همراه همزبان و هم درک دارم کسی که حالم را فقط درک کنه کسی که کمکم کنه که شرایط رو بگذرونم احساس عدم کارایی و احساس ناتوانی شدید...
-
تحصیل در رشته علوم تربیتی....
سهشنبه 7 آذر 1396 10:25
داشتم وبلاگ معلوم الحال را می خوندم و پستی که در مورد مشکلات رشته زبان نوشته بود که کلی هم بهش حق دادم البته ولی به این فکر رفتم که راستی رشته منم مشکلاتی داره تو جامعه!! علوم تربیتی یا تربیت بدنی!! مساله اینه که باید برای قشری از دوستان در جامعه معنای این دوتا رو تفکیک کنیم اگرخدایی نکرده خودمون رو با این عنوان معرفی...
-
بازنشستگی
یکشنبه 30 مهر 1396 19:54
یکی ا زهمکاران خوب گروهمون امروز به بازنشستگی رسیدن و این برای ما جوونهایی که سابقه کاریمون همه زیر ۷ساله تقریبا خب یک حال هوای دیگه ای داشت حال و هوایی که با دادن ایده برای خریدن یک هدیه یادگاری از سوی من شکل گرفت و کم کم هر کسی چیزی به اون اضافه کرد و امروز به یک جشن خودمونی ولی مفصل و به یاد موندنی تبدیلش کرد جشنی...
-
می توانم؟ نمیتوانم؟ می شود ؟ نمیشود؟
شنبه 22 مهر 1396 11:27
فهرست بلندبالایی از نمی توانم های خودم تهیه کرده ام که البته درکنار اونها خانه های دیگری هم هست ولی فهرست ناتوانی هایم گسترده ترند! در واقع جدول پیش رویم اینگونه است: نمی توانم چرا نمی توانم چطور می توانم توانمندی ها و نقاط قوت مشکل اینجاست که حتی در جلوی خیلی از نمی توانم هایم، نمیتوانم بنویسم چرا نمی توانم!! یا چطور...
-
روزمرگی های پیوسته
یکشنبه 2 مهر 1396 08:43
فصل هایم یکسان شده اند گاهی می اندیشم نه ذوق بهار و نه گرمای تابستانی و و نه رنگین کمان پاییز و نه سپیدی زمستان را سالهاست آنگونه که باید درک نکرده ام سالهاست فصل ها را نفس نکشیده ام و حس نکرده ام حتی گاه یادم می اید که پاییز با آن همه جلوه رنگین و زرد و نارنجی اش جیغ کشیده رو سفیرکشان رفته و من حتی یک برگ افتاده از...
-
توهمات....
شنبه 18 شهریور 1396 21:58
راستش داشتم به این فکر می کردم که من در ایده ال ترین حالت فانتزی هام تو ازدواج چیه؟! و اینکه آخرش به این رسیدم که با مشتی توهمات روبه رویم که حتی فانتزی هم نمی تونه باشه!! بماند که اصولا فانتزی یعنی دست نیافتنی دیگه ولی حالا برای من اینجا کاربرد واژه فانتزی دلچسب نیست از این چرندیات که بگذریم داشتم باب مًثًل می فکریدم...
-
مرور روزهایی که گذشت...
پنجشنبه 16 شهریور 1396 09:37
خیلی وقته که ننوشتم و البته اتفاقاتی که حتی حس و حال نوشتنم نبود مرداد ماه پر از استرس بود برام در حدی که پس از برگزاری آزمون مصاحبه دکتری تخصصی و فرایندهای پر از استرس و ادامه دار بعدیش که به دلیل داشتن مسئولیت کارشناس اسناد به وجود آمد چهار روز کامل به مرخصی رفتم چون دیگه هیچ جونی برای حتی اومدن نشستن پشت میز اداره...
-
این روزها
دوشنبه 9 مرداد 1396 09:47
این روزها دلم فقط گریستن می خواهد و قلبم سکوت را و جسمم آغوشی که سر بر شانه اش آرام گیرم این روزها هر دل صبح با چشمانی اشکبار روزم را شروع میکنم و با خستگی پایان ناپذیر تمام این روزها یکی را می جویم که به فکر این همه خستگی ام باشد . دستم را بگیرد با خود ببرد به هر کجا که آرامش باشد و شادی و لبخند و بدور از دغدغه های...
-
عشق
یکشنبه 25 تیر 1396 21:01
عشق را نمی شناسم همان که برایش سروده اند معمارنیستم و سازه های سنگی هزارساله را هم درک نمیکنم داستانهای عاشقانه زیاد خوانده ام اما باز هم گیج می زنم در برهوت فیلم ها و سریالها سرک میکشم لابه لای کلمات و واژه ها جستجو میکنم اما هیچ کدام ... حس آشنایی ندارند در اکنون لحظه هایم با خود میگویم معادله حل شد تو عاشق نیستی...
-
یک تجربه شیرین
دوشنبه 19 تیر 1396 21:55
برای خودم برنامه ریخته بودم که خودمو وصل کنم به کمیته طرح تحول آموزش و به نوعی در کارگروه های مرتبط با طرح جز افراد پای ثابت جلسات تصمیم گیری و اجرایی باشم بماند که باز ما برنامه ۶ ماهه ریخیتم دوماهه اتصال برقرارشد!! و باز هم بماند که نمی فهمم چرا وقتی زودتر از موعد به برنامه هام میرسم به جای احساس عمیق خوشبختی و شادی...
-
دانشجوی ناکام
یکشنبه 4 تیر 1396 11:27
سر یک موضوعی به این فکر می کردم که من در دوره لیسانس در آرزوی عمیق کردن رابطه هام با اساتید بودم و وقتی اساتید از این تجارب در دوره فوق لیسانس و دکتری می گفتند عمیقا آرزو می کردم یک روزی منم دانشجوی ارشد و دکتری باشم و بتونم این نوع رابطه رو تجربه کنم ! اما دریغ در هیچ دوره ای این شانس با من یار نبود و من در دوره ارشد...
-
وقتی در نوشتن شیوه اجرای کار کیفی می مانی ....
پنجشنبه 25 خرداد 1396 07:53
پروپزال نوشتن بخش مهم و آغازین یک کار پژوهشی و در عین حال پایان نامه نویسی به طور خاص است ، اما وقتی شیوه اجرایی کارت کیفی باشد و استاد راهنما نیز فقط از دور و بر اساس یک سری گفته ها و خوانده ها های تدریس از این شیوه سر در بیاورد و نه بیشتر معضلی می شود که چند ماه است گریبانگیر من دانشجوست! و البته خود منم به این شیوه...
-
داستان دنباله دار یک فقره تدریس
یکشنبه 21 خرداد 1396 15:47
یادتان می آید آن ماجرای تدریسم را که ؟ همان که حراستی هم شد یعنی این دوتا دومین تلاش تدریس و آخرین جلسه تدریس این دوره امروزمسئول اموزش کارکنان دانشگاه را دیدم بعد از سلام احوال پرسی بهم گفت اماده باش که کلاسها رو باید استارت بزنیم منم اظهار خوشحالی کردم و گفتم بله با کمال میل شما عناوین ر و بهم بدید بنده در خدمتم بعد...
-
فضاهای به شدت مجازی
چهارشنبه 10 خرداد 1396 12:45
این روزها همه چیز تلگرامی شده اگرچه بدهم نیست اما خب من حسی که به وبلاگ نویسی دارم به کانالها و گروه های تلگرامی ندارم نمی دونم اصلا این خوبه یا بد و یا اصلا یک نوع مقاومت در برابر تغییره مثلا یا نه اگرچه خودم ها کانالها و گروههایی دارم اما خب این نوشته ها رو بیشتر با همین شکل می پسندم همین شکل ساده وبلاگی البته گاهی...
-
مقتدرانه در اوج!!
چهارشنبه 13 اردیبهشت 1396 12:18
راستش امسال اصلا تصور اینکه در جشنواره هفته اموزش گروهم برتر بشه نداشتم خصوصا که خودم هم جز کادر اجرایی جشنواره بودم و با این همه آیتمی که اضافه شده بود کلا امیدی به کسب امتیاز نداشتم ولی در کمال تعجب گروه کاری من باز هم با این آیتم های جدید و سخت برتر شد... ولی این قسمت هیجان انگیز ماجرا نبود بخش هیجان انگیز ماجرا...
-
تقلید
چهارشنبه 13 اردیبهشت 1396 09:47
راستش یک موضوعی رو اونقدر که این چند روز گذشته متوجه شدم هیچ وقت نفهمیدم و اونم اینکه ظاهرا خیلی تو چشمم و همه کارها و حرفها و رفتارام توسط همه اطرافیانم به نوعی رصد میشه و الگو برداری هم می شه به طور عجیبی توی این مدت متوجه شدم که کارهایی که من می کنم به نوعی شجاعت انجام دادنش رو در بین بقیه ایجادمی کنه و اول با...
-
تنبل خان
سهشنبه 29 فروردین 1396 21:37
راستش برای اولین بار در عمرم باید اقرار کنم بدحور تنبل شده ام و بی خیال هیچ وقت در هیچ جایی از عمرم خصوصا در بحث تحصیل یادم نمی آید که برای انجام تکالیف این همه تنبلی کرده باشم البته تا دلتان بخواهد بهانه زیاد دارم برای خودم بهانه هایی که خودم هم می دانم که فقط بهانه است وگرنه من باید خیلی زودتر ازاین ها و جدای از این...
-
زلزله
جمعه 18 فروردین 1396 21:12
ترس شاید عمیق ترین گفتگوی هراسان مردمان شهرماست و فراگیری انتظاری که خواب را پرانده و آرامش را ربوده است چادرهای برافراشته در کوچه و خیابان و کمپ ها خبر از ترس و لرزش گهواره خلقت دارد
-
اولین روز کاری ما در سال جدید
دوشنبه 14 فروردین 1396 13:31
امروز 14 فروردین ماه 96 درواقع اولین روز کاری ما در دانشکده بود( البته با عرض پوزش از سایر دست اندرکارانی که اولین روزکاریشون 4 فروردینه ) یک روز زیبای بهاری با بارش باران تند و ساعاتی هم گلوله های سفید برفی! من امروزم رو بیشتر به دید و بازدید گذشت البته! خب دانشجوها و استادا تقریبا از ساعت 10 به بعد سروکله شان پیدا...
-
عید و هفت سین چیدن ایرانی ما...
یکشنبه 29 اسفند 1395 20:40
-
برنامه ریز درسی که برنامه نویس کامپیوتر شود!
شنبه 21 اسفند 1395 22:29
خب در محیط کاری همین که رسته شغلی ات با رشته تحصیلی ات از ابتدا هماهنگ باشد و در عبن حال رشته شغلی ات هم با علایق واقعی ات همخوانی داشته باشد به نظر باید روزی هزار بار سجده شکرکنی! توی این جامعه پر از بحران و بیکاری ما اما معنای رسته شغلی و کاری هماهنگ همیشه این نیست که همه کارایی که می کنی واقعا در تخصص تویه ! چون...
-
یادگاری از نوع حق التدریس!
شنبه 21 اسفند 1395 22:07
در بدترین شرایط روحی ، بعد یک روز از یک جلسه سنگین، بهترین و پرانرژی ترین خبری پیامکی که می تونی دریافت کنی و که اصلا حال بد رو به خوب شیفت کنه شاید اونقدر کوچک باشه که در نگاه اول خنده دار به نظر برسه ... خب وسط این حال های بد یک دفعه sms واریز پول از بانک اومد اونم به ملبغ 227400 تومان!! خب این مبلغ هیچ گره ای از...
-
جمع بندی سالانه به سبک مستندات مجازی!
سهشنبه 17 اسفند 1395 09:28
هر چقدر روزهای سال ، به انتهایش نزدیک می شود انگار با همه سختی ها و مشکلات، من حال و هوای بهتری را تجربه میکنم ذهنم سالهاست اواخر اسفند که میشود مرور میکند سال و روز و ماههای گذشته را... به عادت هرسال اما امسال با همه سختی هایی که داشته ام حس خوبی از سالی که گذشت دارم شیرینی ها و خوشی هایی که گاه غیر منتظره بوده اند و...
-
یک تجربه برفی- درس عبرت همگانی!
شنبه 30 بهمن 1395 19:56
راستش می خوام نتیجه رو اول بگم یعنی درس عبرت موضوع رو نتیجه تجربه اینکه همیشه دستوریا تصمیم مافوق معناش این نیست که لازم الاجراست! چراکه گاهی مافوق شاید به هر دلیل اصلا اختیارلازم اجرایی برای اون دستور رو نداشته باشه!! در حالیکه زیرمجموعه اش تصور می کنن که اون اختیار داره چنین تصمیمی رو بگیره ولی در قوانین بالادستی...
-
ن و القلم
سهشنبه 26 بهمن 1395 22:14
نوشتن ذوقی دارد که هیچ کار دیگری فکر نکنم در این جهان به من آن لذت ماندگار را بدهد حسی از آرامش و لذت و هر بار خواندنش هم همان حس ها را برایت زنده می کند حتی شگفتا که اگر حال بدت را هم بنویسی نتیجه اش آرامش است و تفکر و خوشا به حال آنها که ذهنشان موسیقی متن دارد!! شاعران را می گویم همان افسونگران واژه های نایاب و حس...
-
گاهی سکوت هم فاجعه است ولی صدایی بر نمی آید
یکشنبه 24 بهمن 1395 13:09
نمی شود آیا به جای مدرک تحصیلی و یا حتی همزمان با همان مدرک تحصیلی مدرک درک و شعور هم به آدمها بدهند مدرکی دال بر مردانگی کردن و تاب و تحمل داشتن های مردانه برای مردهای جامعه و مدرکی دال بر زنانگی و نمی دانم چه واقعا این یکی را نمی دانم فکرکنم باید از دید یک مرد بهش نگریست که چه مدرکی بدهند که مناسب باشد... ولی فعلا...
-
هنگ...
چهارشنبه 20 بهمن 1395 12:15
آشفتگی بر همه زندگی ات سایه می اندازد و همه چیز را در سیطره خود می پیچد اینکه باید آدمکی کوکی باشی و بخندی همه کارها را راست و ریس کنی و خم به ابرو نیاوری وقتی حتی حوصله خودت را هم نداری بیشتر به نمایشنامه خوانی می ماند تا واقعیت زندگی همیشه بار خودت بر دوش خودت باید باشد و نه دیگران...اصلا مگر قراره به کسی تکیه کنی ؟...
-
یک برف و یک عالمه شوق
پنجشنبه 14 بهمن 1395 08:05
دیشب تا صبح برف اومد و صبح صحنه زیبایی از برف زمستانی بود که همه رو به وجد آورده بود وقتی با سرویس رسیدیم دم در دانشکده دیدیم مسئول روابط عمومی با دوربین حرفه ای واستاده و میگه بیاین بریم عکس دست جمعی... خلاصه یه عکس دسته جمعی با همکارا گرفتیم و رفتیم تو .. ولی شدت ذوق و شوق دیدن صحنه های برفی و هوای خوب و برف تمیز...