روزمرگی های زندگی من.....

روزمرگی های زندگی من.....

روزمرگی های تجربه و احساس
روزمرگی های زندگی من.....

روزمرگی های زندگی من.....

روزمرگی های تجربه و احساس

دوگانه ای کاملا متضاد

الان احساسم دوگانه است و کاملا برخلاف جهت هم!!

عصبانی و ناراحتم در حد انفجار از اینکه تلاشم برای جابه جایی شغلی به شکست انجامید و من تسلیم خشم مدیر شدم

عصبانیت و دادی که مرا به عقب نشینی واداشت و انصراف از درخواستی که ماه ها پیگیرش بودم برای آرام کردن یک مدیر

هرچند این نوع واکنش رفتارم حکایت تلخی است و خبر از ناخودآگاهی پیچیده دارد که چرا برای دیگری سکوت کنی و عقب بنشینی؟

فعلا که نتیجه همان شد بالادست که می خواست....

اما قسمت دیگر ماجرا لذتی است پنهان

 که بعد ۵ سال چه شده اینها به صرافت استفاده از توانمندی های من افتاده اند؟

اینکه تازه بعد این همه سال پیگیر تدوین شرح وظایف اجرایی برای من افتاده اند؟ چیزی که من سالهای متمادی خودم تلاش کردم که ایجاد شود اما نشد...

اینکه حاضرند به هر قیمتی مانع از رفتن من شوند

اینکه یکی از شدت بهم ریختگی و فشار عصبی چهره اش می لرزد و خود را کنترل میکند و دیگری را که توان کنترل نیست شروع به داد زدن می کند و کوتاه نمی آید

عجیب است حس عمیق لذت و مفید بودن در این میانه جان من....

نظرات 2 + ارسال نظر
x چهارشنبه 14 مهر 1395 ساعت 00:00 http://malakiti.blogsky.com

خیلی حس خوبیه :)
باید حرف نبودن پیش بیاد که قدر بودن رو بدونن :|

اوهم همینه

معلوم الحال یکشنبه 4 مهر 1395 ساعت 21:51 http://daneshjoyezaban.mihanblog.com/

آروم باشید خانوم یک عدد من :))

ارومم معلوم الحال

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد