روزمرگی های زندگی من.....

روزمرگی های زندگی من.....

روزمرگی های تجربه و احساس
روزمرگی های زندگی من.....

روزمرگی های زندگی من.....

روزمرگی های تجربه و احساس

برای خودم و تنها عابر این صفحه

وقتی با نوشتن هم غریبه می شوی دیگر انگار تو را به یک جهان دیگر پرتاب کرده اند جهانی که حتی با خودت هم آنجا غریبه ای 

وقتی حتی انگشتان دستت هم از قلم و نوشتن و تایپ فراری اند یعنی باری عظیم درحال ویران کردن وجود توست  

برای منی که نوشتن همدم روزها و سالهای متمادی وجودم بوده ننوشتن و نتوانستن استرسی بزرگ تر دارد چون لغات ساده را هم گم کرده ام انگار  

گاهی حتی از نوشتن هم بیزار می شوم چون فکر میکنم مقصر است مقصر همه حجم تنهایی های من...  مقصر است که من را به تنهایی هایم دلخوش و آرام کرده  

و بارها به این می اندیشم که آیا نوشتن و یا حضور مجازی پرکننده حضور فیزیکی آدمهاست؟ خصوصا در این دنیای تکنولوژی و وسایل ارتباط جمعی و پر از فالوور و لایک و استیکر ... 

اصلا نمی فهمم نسلی را که دغدغه شان همین حضور مجازی و ارتباطاتت دورادوری است که در یک اتاق دربسته شاید تنها نشسته باشند و توهم ارتباط بزنند 

از فضای مجازی گریزان نیستم و شاید حتی به نوعی معتاد این فضا هم بوده باشم اما دغدغه ام در این گشت و گذار های مجازی گذران تنهایی و وقت هایی است که شاید می شد با دوستی رو در رو تجربه اش کرد و متوجه گذر ثانیه ها هم نشد. نه این چرخ زدن های مجازی که هر لحظه اش برای من چک کردن ثانیه هاست که چقدر دیگر از زمانم گذشته است   و کاستن از استرس بودن در دنیای واقعی ..... 

سکوتم آدم می خواهد  حضور واقعی آدمها را و امنیت  و لذت بودنشان ولی خسته ام از کندو کاو دنیای آدمیان خسته ام از خودم و دنیای درونم و خودم را یارای منجی گری ام نیست

نظرات 2 + ارسال نظر
عابر یکشنبه 13 خرداد 1397 ساعت 00:34

چه زیباست این نوشته و چه اندوهگین
و چه واقعی

ما در فضای مجازی تنها با سایه ها روبروی می شویم. سایه هایی که گاهی می آیند و گاه محو می شوند
ما به کسی و کسانی نیاز داریم که واقعی باشند. کسی که ساعتی بنشینند فنجانی بنوشند و گوش کنند به سخنانی که در قفس سینه زندانی اند. کسی که تصویر نباشد. صدایی باشد. خودش باشد.

گاهی فکر می کنم شاید هر یک از ما مقصریم. اینها همین جا کنار ما و نزدیک ما هستند و شاید آنها را ندیده باشیم.
و گاهی فکر می کنم بله. همه هستند. او نیست. و این اوست که در آسمان ابری دل ما می بارد.
سرنوشت غریبی دارد آدمی

. دوشنبه 7 خرداد 1397 ساعت 12:19 http://fidgety.blogsky.com/

"گاهی حتی از نوشتن هم بیزار می شوم چون فکر میکنم مقصر است مقصر همه حجم تنهایی های من... مقصر است که من را به تنهایی هایم دلخوش و آرام کرده "

از گذشته تا به حال نگاه میکنم تمام این چند سطر جلوی چشمانم میسنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد