روزمرگی های زندگی من.....

روزمرگی های زندگی من.....

روزمرگی های تجربه و احساس
روزمرگی های زندگی من.....

روزمرگی های زندگی من.....

روزمرگی های تجربه و احساس

قضایای استاد شدن....

شده ام استاد

یعنی ورد زبان همکارا به شوخی و خنده شده استاد سلام استاد ....گاهی هم دکتر ... اصلا عادت ندارم به شنیدنش ...البته ممانعتی هم نمی کنم با خنده میگذرم بیشتر...........تکالیف کلاسی را برایم ایمیل میکنند و گاهی هم تماسی بابت نحوه انجامش دارند

دوره ۲۰ و۲۷ آبان ماهم را که ۶ ساعت هم هست نمی دانم چه کنم مهارتهای خودکارآمدی

هنوز هیچ مطلبی آمده ندارم فقط سرچ کرده ام در حد چند صفحه مطلب مفید

از همه اینها گذشته یکسری فعالیتهای پیش بینی نشده هم با این کمبود وقتهایم به زندگی ام وارد می شوند و من می مانم خدایا میشود همه چی را باهم درست نکنی و بزاری تمرکز کنم !

مثلا امروز خیلی ساده و راحت شدم مجری یک طرح پژوهشی درمورد نظام آموزشی نیوزلند که سرپرستی تیم پژوهش هم بامن است

آخر مانده ام من هنوز تکلیف موضوع پایان نامه خودم مشخص نیست این طرح را کجای زندگی ام بگذارم! از وسوسه قبول کردن طرح هم نمی توانستم بگذرم .....

نمی دانم هنوز هم هست از این دست ماجراها

خدایا این وسط منو تنها نزاری که بدجور زمین می خورم ها.... گفته باشم من همه امیدم تویی و کمکت

نظرات 5 + ارسال نظر
عابر چهارشنبه 12 آبان 1395 ساعت 00:20

نمی دونم چرا این جا راحت ترم برای نظر دادن تا اون وبتون

گربه:

شاید خواسته چیزی بهتون بگه
گاهی لازمه بیشتر بهشون اهمیت بدیم
نمی دونم اگر جای اون گربه بودم...چقدر برام سخت بود که نمی تونم حرفم را بزنم. و چقدر فهمیده نشدن سخت است.

هر جایی راحتین قدمتون رو چشم صاحبخانه یکی است ...
اخه من غرق تلفن صحبت کردن بودم ولی راست میگین حتی سعی کردم تو کیفم بگردم اگه خوراکی باشه بهش بدم ولی هیچی نداشتم..

عابر پنج‌شنبه 6 آبان 1395 ساعت 15:19

ارشد جامعه شناسی خوندم
گرچه به دلیل علاقه مندی به فلسفه، کلاس ها و کتابهای فلسفی بیشتری را خوانده ام.

و البته بیشتر پژوهش هایم از منظر جامعه شناسی است

عالی...موفق باشید

عابر چهارشنبه 5 آبان 1395 ساعت 14:28

پایان نامه نویسی....
حتما خیابون انقلاب دیدید و شنیدید که مقاله و پایان نامه می فروشند.
چقدر شرم آور است...
وضع علم در ایران به کجا رسیده
وقتی بازار دین فروشی این قدر گرمه... چرا بازار پایان نامه فروشی نباشه
واقعا شما این وضع رو چگونه تحلیل می کنید..؟
سرجمع آموزش و پروش چیزی است که ای کاش این سازمان نبود...

این وضعیت اسفبارترین چیزی است که همیشه غصه ام میگیرد...
اما تحلیل ... تحلیلگر خوبی نیستم ولی وقتی سازمان به جای بها دادن به تلاش و پژوهش مدرک جذب می کند و کارمندی با مدرک بالاتر مثلا جای پیشرفت بهتری دارد همین کارمند می رود تا مدرک را بگیرد و خب هر چه زودتر مدرک دستش بیاد ارتقا شغلی اش سریع تره پس پایان نامه به چه دردی می خوره این وسط؟ به نظرش به دردنخوره
وقتی استاد وقتی بهش میگی من می خوام پژوهش انجا بدم تو سازمان خودم که به دردسازمانم بخوره... میگه برو بابا یک کاری کن تموم شه بره
یا میگه جامعه اماری را کل استان در نظر بگیر میگم بعد من ادمهای کل استان رو چطوری پرکنم؟ میگه مگه قراره بری شهر به شهر؟ فوقش پول می دی اس پی اسس تحویل میگیری چند هزار داده اماده اماری...
دانشجویی هم که انگیزه داشته باشد شاید این وسط نا امید پژوهش شود چه برسه کسی که اصلا علاقمند پٰژوهش نیست..
وقتی سازمانی که برایش پژوهش را انجام می دهی به داده های نتایج پژوهشت اعتنایی نمیکند هم
شرایط بس ناجوانمردانه سخت است...
حال بگیرید کشوری را که می خواد رو به پیشرفت باشد حرفی در جهان برای گفتن داشته باشد
اصلا چنین کشوری بدون پژوهش چطور اباد می شود؟؟

عابر سه‌شنبه 4 آبان 1395 ساعت 15:14

ممنونم
امید.ارم بتونید روزگارتان سپید و رنگین کمان شادی بر آسمان دلتون بدرخشه

ممنون راستی شما چی خوندید؟

عابر سه‌شنبه 4 آبان 1395 ساعت 00:34

سلام استاد

بالاخره وقتی تدریس می کنید استاد هستید

می تونم بپرسم رشته و مقطع دانشگاهی تون چیه؟
البته اگر خواستید پاسخ بدید.

بله در وبلاگتون پاسخ دادم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد