روزمرگی های زندگی من.....

روزمرگی های زندگی من.....

روزمرگی های تجربه و احساس
روزمرگی های زندگی من.....

روزمرگی های زندگی من.....

روزمرگی های تجربه و احساس

من به عنوان فراگیر دوره خودکارامدی

جلسه اول دوره خودکارامدی به جای ساعت 12  با نیم ساعت تاخیر ساعت12:30 شروع شد مدرس پیشنهاد دهنده اصلی دوره!! بعد از مانور دادن بر روی اینکه من مدرس دانشگاهم و 10 سال سابقه تدریس دارم ! جو کلاس را به دست گرفت 

بعد از هر بیست دقیقه برای خودش یک تایم استراحت داشت یک استراحت 10 دقیقه ای ! به بهانه های مختلف ... هماهنگ کرد چایی آوردن اولین بیست دقیقه ! بعد توی این تایم ده دقیقه چایی خوردن ما داشت تازه اسلاید درست میکرد ! از اینترنت و ورد های مختلف و... بعد دوباره بیست دقیقه صحبت کرد و اینبار زنگ زد که پرسشنامه خودکارامدی رو بیارن که ما پرکنیم! و باز در همین ده دقیقه وسط دوباره باقی اسلایدهاش رو درست کرد و یکی دووتا مقاله رو پرینت گرفته بود می خوند و خط می کشید و تایپ میکرد! در بیست دقیقه نهایی هم که پذیرایی کیک و آبمیوه رو اوردن و ایشون اعلام کرد به دلیل اینکه تعداد  همکاران شرکت کننده دوره کمه من امروز کلاس رو زودتر تموم می کنم که بقیه همکاران روز سه شنبه بیان! و افرادی که سه شنبه می خوان حضور داشته باشن چون امروز رو نبودن بگین بهشون ساعت 11 بیان که در یک ساعت من کل مباحث امروز رو بگم بعد شماها هم از همون 12 بیان که دوره کامل بشه! این یک ساعت کمبود کلاسم که امروز دارم زودتر تموم میکنم سه شنبه جبران میکنیم و شاید تا 4 کلاس طول بکشه همکاران تمدیدات لازم رو برای موندن تا ساعت4 بکنن! و کلاس مذکور با همه حواشی راس 2 تموم شد! 

پ ن1: 

الارقم مقاومتی که در سکوت کردن در دوره از ابتدای ساعت داشتم ولی وقتی دیدم مدرس هر چی التماس میکنه که همکاران صحبت بکنن و اظهار نظر بکنن که وقت کلاس رو پوشش بده کسی حرفی نمی زنه شروع به صحبت و اظهار نظر در مواردی که می پرسید کردم!  

پ ن2: 

صحبت کردن و بحث کردن در کلاس درس و اصولا در یک جمع ..... کاریه هیچ وقت تا به حال انجام نداده بودمش! منظورم بحث علمیه هیچ وقت در هیچ کلاسی از ابتدایی تا دانشگاه هیچ بحثی رو نه شروع کردم و نه اصلا شرکت کردم همیشه ساکت بوده ام! ولی اینبار شدت دلسوزی نمی دونم چکار کرد با من که اصلا حرفی برای گفتن داشته باشم و بخوام حرفی بزنم 

پ ن3: 

با اینکه دوره رو خودمم برگزار کرده بودم اما هیچ آمادگی ذهنی برای صحبت کردن نداشتم و هیچی یادم نمی اومد از محتواهای علمی نظریات که بخوام به قول معروف کلاس بزارم و علمی با کلمات قلمبه حرف بزنم .... برای همین می گم ورودم به بحث صرفا از روی دلسوزی بود و کل مباحثی رو هم که در موردش اظهار نظر کردم و حرف زدم به شیوه کاملا خودمونی و با توجه به فهم کلی خودم از مباحث بود نه اظهار فضل!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد