روزمرگی های زندگی من.....

روزمرگی های زندگی من.....

روزمرگی های تجربه و احساس
روزمرگی های زندگی من.....

روزمرگی های زندگی من.....

روزمرگی های تجربه و احساس

غر زدنهای درونم

دلم یک ارامش عمیق میخواد دلم یک گوش و یک دل همراه که بی دغدغه حرف بزنم ساعتها بدون مرز 

یک حضور گرم که همه جوره اعتماد کنم و از  این همه بی اعتمادی بگریزم 

یک جای دنج یک اغوش ارام و یک دل مملو از محبت و یک شانه بسان صلابت کوه استوار 

یک نفر که هیچ کس نیست و هیچ وقت نیست 

 از آن یک نفرها می خواهم از آنها که هنوز افریده نشده اند 

از آنها که فقط رویایند و خسته نمی شوند 

انقدر اطرافم پرنیست از ادمها که حتی برای حرف زدن هم برای یک درد و دل ساده و ارام هم کسی را نمی شناسم   

مدیری که که به حساب خودش با وقت ندادن به من برای بیان خواسته ام قصد فرار از موقعیت دارد و گاهی هم قصد تنبیه و مثلا کوتاه امدن من از خواسته کاملا معقولم 

ادمها هر انچه به نفع خود نپندارند اینگار نباید انجام شود! 

خسته شده ام از ندیدن های عمدی و رفتارهای کودکانه ادم بالغ های اطرافم 

نمی گویم رفتارهای من کودکانه ندارد ولی حداقل حواسم هست به کسی ضربه نزنم کسی را زخمی نکنم  

میدانی در ته دلم می دانم که همینها هم ارامم نمیکند 

هیچ چیز ارامم نمیکند استرسهای منتشر در همه لحظات زندگی ام نشانه خوبی نیست.... 

از ترس اینکه یکی هم بهت بگه ادم غرغرویی هستی سکوت را ترجیح می دهم وقتی کسی درک نمی کند و کمکی نمی تواند برایم بکند 

نوشتن اینجا هم ...بارها نمی دانم هیچ نمی دانم فقط یک ارامش عمیق می خواهم

نظرات 1 + ارسال نظر
عابر سه‌شنبه 16 آذر 1395 ساعت 00:35

تقدیم :

آه از آرامش از دست رفته
از حوصله ای که باید جمع باشد
بی جهت منها می شود در این دیار
گاهی قدم می زنم در مسیر تنهایی خویش
گاهی سرم به کارم گرم می شود
من دلم یک روز آفتابی می خواهد
و همراهی گرم سکوت یک احساس
یک جای دنج
در اغوش آرام لحظه ای بی تاب
یک دل مهربان و شانه ای بسان کوه
که نلرزد بهنگام باد سرد کوهستان

آه که او هنوز در رویای شیرین تقدیر است
من دلم دو فنجان چای می خواهد

حس مشترکی منتقل شد
خب من پای شما در نوشتن نمی رسم
بازم ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد