روزمرگی های زندگی من.....

روزمرگی های زندگی من.....

روزمرگی های تجربه و احساس
روزمرگی های زندگی من.....

روزمرگی های زندگی من.....

روزمرگی های تجربه و احساس

سوتی های خفن

این اتفاق از بس خنده دار بود که خودم دیگه ملاحظه هیچ چی رو نکردم زدم زیر خنده  

اونم با این رئیس ما  که معتقده خندیدنم گناه کبیره است و احتمالا با خودش میگه دختره خله از صبح با من کل انداخته حالام که ..... 

باقی ماجرا رو در این وبم بخونید.... شادیهای زندگی من

نظرات 2 + ارسال نظر
x سه‌شنبه 13 مهر 1395 ساعت 23:59 http://malakiti.blogsky.com

سوتی خیلی جالب بود :))

بعدش چیکار کردید ؟؟؟

هیچی دیگه ا کمال شرمندگی اعلام کردم خودم به خودم زنگ زدم یعنی مجبور شدم بگم اخ مدیر گیر داد دقیقا بگو چی شد

عابر چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت 13:58

خب مبارکه... وبلاگ دیگه تون رو میگم..

این جوریه دیگه. یه دوستی دارم وقتی می بینه کسی خودش رو می گیره و اون رو تحویل نمی گیره... بهش میگه:
با خودت یه جلسه ای بزار

شما هم می خساتید با خودتون جلسه بزارید لابد

ممنون از لطفتون البته وبلاگ جدیدم قدیمی تر از این یکیه اره دیگه دیگه یک جلسه لازم بودم حکما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد