گاهی همه چیز سخت می شود حتی همین زبان نیم مثقالی به قول قدیمی ها هم نمی چرخد و سنگین می شود
گاهی دلت بهانه می گیرد عقلت با چوبی به دست برایت خط و نشان قوانین را می کشد
گاهی دیگر تمام حرفهایت ..... تمام غر زدن هایت تمام می شود
گاهی دلت پر است و خالی نمی شود.....
گاهی کوچکترین بارقه امید هم..... سرد می شود
گاهی هراس.... غارتگر دلت می شود و آشوب می کند
انقدر اوضاع درهم و بی نظم می شود که باز
رهبریک انقلاب می شوی
فریاد میزنی
سکوت میکنی
و بایدها را می شکنی
تا بلکه از بهار خبری به مشامت برسد
از لحظه های شکفتن و تغییر
از صدای نفس های حیات
و این رویه توست
برخیر و رهبری کن وجودت را
که اکنون گاه تغییر است